خدا هست...
دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود،موضوع درس درباره خدا بود.استاد پرسید:"آبا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟"
کسی پاسخ نداد.
استاد دوباره پرسید :"آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟"
دوباره کسی پاسخ نداد.استاد برای سومین بار پرسید:"آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟"
برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد.استاد با قاطعیت گفت:
"با این وصف خدا وجود ندارد"
دانشجو به هیچ وجه با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند.
استاد پذیرفت.دانشجو از جایش برخواست و از هم کلاسی هایش پرسید:
"آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟"
همه سکوت کردند.
"آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟"
همچنان کسی چیزی نگفت.
"آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟"
وقتی برای سومین بار کسی پاسخ نداد ،دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد!
براستی که اگه کمی فکر کنیم می بینیم اقتضای خدا بودن ،دیده نشدن و نا ملموس بودن و ماورایی بودن است و آن خدایی که با چشم بشری و گوش بشری قابل لمس باشد خدا نیست.چون تعریف ما از خدا بالاتر از ماده است و در عرش کبریایی او بدی و رذیلت جایی ندارد در حالی که چشم بشر به راحتی بدترین رذایل را می بیند و باید از خود پرسید چشمی که رذایل را می بیند چشمی که موجودات مادی حیوانات و.. را می بیند چگونه می تواند تحمل دیدن خدا را داشته باشد؟!
در پناه یگانه پاک عالم.